کد مطلب:315945 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:210

پرچم واژگون
سید عبدالحسین رضایی



جان برادر قامتم كمان شد

خم قد من از داغت این زمان شد



سیلاب اشك از چشم من روان شد

دیدم چو دستت را جدا اباالفضل



ای كشته ی راه خدا اباالفضل



آبی برای كودكان نبردی

تو ساقی و آب روان نخوردی



جان برادر تشنه جان سپردی

می سوزم از این ماجرا اباالفضل



ای كشته ی راه خدا اباالفضل



برخیز یار و یاوری ندارم

عباس من برادری ندارم



سالار و میر لشكری ندارم

ماندم غریب و بینوا اباالفضل



ای كشته ی راه خدا اباالفضل



پشت حسین از مرگ تو شكسته

تیر غمت تا پر به دل نشسته



بر روی من شد راه چاره بسته

شد قامت سروم دو تا اباالفضل



ای كشته ی راه خدا اباالفضل



امشب سكینه تا سحر نخوابد

آن بلبل بشكسته پر نخوابد



از داغ عم نامور نخوابد

در خواب راحت اشقیا اباالفضل



ای كشته ی راه خدا اباالفضل



ماندم غریب اكنون تو یاریم كن

میر سپه سپاهداریم كن



بر من نظر وقت سواریم كن

نه پرچم است و نه لوا اباالفضل



ای كشته ی راه خدا اباالفضل



از این جهان آخر تو دیده بستی

رفتی ولی پشت مرا شكستی



سوی «رضایی» تو برآر دستی

باشد حزین و مبتلا اباالفضل



ای كشته ی راه خدا اباالفضل [1] .



[ صفحه 267]




[1] همان، ص 124.